«مزار بی نشانه»
+ نویسنده Revenger در چهار شنبه 7 فروردين 1392
|
«مزار بی نشانه»
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا(س) شبی بهانه گرفت
شبانه، بغض گلو گیر من، کنار بقیع
شکست و دیده زدل اشک دانه دانه گرفت
زپشت پنجره ها دیدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت
نشان شعله و دود و نوای زهرا(س) را
توان هنوز زدیوار و بام و خانه گرفت
مصیبتی ست علی(ع) را که پیش چشمانش
عدو، امید دلش را به تازیانه گرفت
چه گفت فاطمه(س) کان گونه با تأثر و غم
علی(ع) مراسم تدفین او شبانه گرفت؟!
فراق فاطمه(س) را بوتراب باور کرد
شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
«سید فضلالله قدسی»
نظرات شما عزیزان: